سراب خیال
♥♥♥خداوندا هـرآنـکـس رابـه آنـچـه قسمتــش نيســت عــادت نـده کــه دل کنــدن ازاومـــرگ اســـت ♥♥♥
 
 

دلم گرفته ای خدا،این روزا هیچکی غیر تو درد منو نمیفهمه،

دلم گرفته ای خدا حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه،

دلم گرفته از همه از این روزای سوت و کور.

از این ترانه مردگی از این شبای بی عبور.

تمام لحظه ها دلم زیر هجوم حادثه منتظر راهیه که دوباره تا تو برسه،

دلم گرفته ای خدا گریه امونم نمی ده چرا دیگه حتی دلم تو رو نشونم نمی ده،

گناه بی باوریمو خودم به گردن می گیرم ،اگه نگیری دستامو تو دستای غم می میرم

دلم گرفته ای خدا مثل روزای کودکی،روزای نیلوفری،بازی های عروسکی،

اما هنوز تو باورم تا تو همیشه با منی،تو اشکامو پاک می کنی ،تو قلبمو نمی شکنی،

دلم گرفته ای خدا واسه رسیدن به تو،یه فرصت تازه می خوام دوباره دستامو بگیر ،منو ببر تا کودکی منو ببر تا کودکی

دیدن تو برام بسه    حتی بهشتو نمی خوام.

 
پنج شنبه 30 / 7برچسب:, :: 1:32 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین

کلمات هم شده اند بازیچـــه مـــــــــــــن و تـــــــــــــو !

مـــــن برایِ تــــو می نویسم ...

تـــــــو برایِ او مـــی خوانی !!!

پنج شنبه 30 / 7برچسب:, :: 1:28 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین

من همیشــــــه میخندم.

تا کسی نفهمــــــــه چقدر عاشقم.

تا کسی نفهمـــــــه دلم واسه شنیدن صدای کسی تنگ شده.

که یه روزی عاشقــم کردو حالا مدتها منو از شنیدن صداش محرووم کرده.

میخندم.تا کسی نگه چقدر تو ساده ای.خاک برسرت که هنوز منتظری..

باصدای بلند میخنــــــدم.

به ســــــادگی خودم.

به یاد همه شبهـــــــایی که گریه هاتو من ارووم میکردم.

با صدای بلند به حال غریب خــــــودم میخندم.

چون نمیخوام کسی به گریـــــــه هام بخنده..

 

پنج شنبه 30 / 7برچسب:, :: 1:26 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین

منو ببخش که عاشقی برای من مقدسه

منو ببخش برای تو عاشقی انگار هوسه

منو ببخش که عشق من توی قلب تو جایی نداشت

منو ببخش که عشق من تو عاشقی کم نمیذاشت

من قصه ی این عشق رو همیشه یادم میارم

هر شب واسه نوازش تو، دست روی عکسات میذارم

بغض هایم را به آسمان سپرده ام خدا به خیر کند باران امشب را...........

 

پنج شنبه 30 / 7برچسب:, :: 1:20 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین
براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد 
 
 
من بودم و غروبی سرخ که نشان از تاریکی تلخی داشت
 

به ذهنم فشار آوردم تا تو را به خاطر آورم
 

ولی هر چه سعی کردم به ذهنم هم نیومدی
 

همان لحظه که خورشید خانم داشت می رفت
 

به خاطرم اومد که تو تمام هستی من بودی
 

ولی نمیدانستم که به زیبا یهای دنیا نباید دل بست
 

به تویی که زیبایی محض بودی
 

آنروز غروب عشق من بود
 

من فهمیدم که وعده هایت وفایی ندارد
 

شکوه هایی که از تو داشتم به فراموشی سپردم
 

و گفتم که باید او را زخاطر برد
 

خورشید رفت و شب امد
 

ولی من هنوز روز را ندیده ام
 

اگر هر غروب طلوعی دارد
 

ولی این غروب طلوعی ندارد
 

حالا دیگر من مانده ام و یک دنیا تاریکی
 

غروب عشق اگر غمگین بود
 

ولی برایم دوست داشتنی بود
 
 
زیــر بــارون، جـای خـالی بـوسۀ گرمت رُ با تـموم وجـود، حـس کردم …
 

زیــر بــارون، اشـک های لحـظۀ خـداحافظی رُ تو ذهـنم، تـداعی کـردم …
 

زیــر بــارون، ایـن دنیـای بـیوفـا رُ تا دلت بـخواد، نفـرین کـردم …
 

زیــر بــارون، از عشـقی کـه تـو قـلبم حـک کـردی، یـادی کـردم …
 

زیــر بــارون ، بـه پـشت سـرم نـگاه کردم و ۱۸ سـال زندگی رُ بـاور کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه تـموم بـهونه هـامون تبـسم تـلخی کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه حـکمت خـدا از تـه دل شـک کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه فـرار ثـانیه هـا اعـتقادپیـدا کـردم …
 
 
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
 
 خودم را قسمت میکنم

پس چرا …
 
زودتر از تکه تکه شدنم…
 
 جوابم نکردی…
 
برای خداحافظی
 
 خیلی دیر بود… خیلی دیر !
 
 
به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …

افسوس
 
پنج شنبه 30 / 7برچسب:, :: 1:18 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین

              روزی صدبار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای

 

                 خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم

 


 

این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم ،خداحافظ نا مهربون

 

 میخوام ازت دل بکنم

 

سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم ، این جمله رو اینقد

 

 میگم تا که فراموشت کنم

 


 

همیشه از همان  ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم  و

 

 کابوس خداحافظی

 

را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد

 

خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .

 


 

تو که میدانستی با چه اشتیاقیخودم را قسمت میکنم

 

پس چرا زودتر از تکه تکه شدنمجوابم نکردیبرای

 

خداحافظی خیلی دیر بودخیلی دیر !!

 


 

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم ،خداحافظ ، ولی هرگز

 

 نخواهی رفت از یادم

 

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم ، در این تنهایی مطلق ،

 

 که می بندد به زنجیرم

 


 

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات ، باشد، قبوللااقل این نکته

 

 را بدان:

 

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم

 

در سینه می تپید،

 

دلم بود

نا مهربان..  خداحافظ

پنج شنبه 30 / 7برچسب:, :: 1:13 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین

عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…!
تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی…
بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون
می ایستـــه بغـــل دستــتــــ … 
دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ
بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:
خـــوبــی رفیـــق؟؟!!
بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ …

پنج شنبه 30 / 7برچسب:, :: 1:10 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین








چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی 

یکی که بهش اعتماد داری 

بهت اعتماد داره 

از دلتنگی هاش برات میگه 

از دلتنگی هات براش میگی 

آروم میشه 

آروم میشی 

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه 

چهار شنبه 29 / 7برچسب:, :: 4:37 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

دوباره پاییز
    اما نه ((فصل خزان)) زرد!
    دوباره پاییز
    اما نه فصل اندوه و درد!
    دوباره پاییز
    فصل زیبای سادگی
    دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی . . .

 

جملات عاشقانه, عکس های عاشقانه

 

پاییز که می شود

پاییز برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز…
برای من فصل سردی دلهاست…
فصل باریدن اشکها…
فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی…
فصل رقصاندن آتش سیگار در سیاهی و سکوت شب…
اینروزها هوای دلم هم پاییزیست…

چهار شنبه 29 / 7برچسب:, :: 4:29 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین
 

این رسم روزگاره…

کسی را که خیلی دوست داری،

زود از دست می دهی ,

از آنکه خوب نگاهش کنی.

,از آنکه او را در آغوش بگیری .

, از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی ،

,از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا،

بال میگیرد و دور می شود ،

و تو خیال میکردی تا آخر دنیا می تونی هر روز طلوع آفتاب را با او تماشا کنی .

آنچه می خواهیم نیستیم وآنچه هستیم نمی خواهیم ،

 آنچه دوست داریم نداریم و آنچه را داریم دوست نداریم

و عجیب است هنوز امیدوار به فردایی روشن هستیم ساعت ها

 را بگذارید بخوابند بیهوده زیستن نیازی به شمردن ندارد؟

...

زيباست که با خداي خود چت کنيم /در سايت نماز شب عبادت کنيم/

اي کاش که ما فلاپي دل ها را بانام او فرمت کنیم!!!!!!!!!!!

 

ای کاش مدار دلهامون یه خروجی با یه ورودی داشت

نه اینکه nتا ورودی که خروجیشم معلوم نیست.........

 

 گاهی اوقات که به خود نگاه مي کنم تا ببينم که خطا کجاست

 بعد از کمي تامل و قدري سکوت/پي مي برم

 

 

 آنجا که خالي از خداست ، خطاست.....

...

با زمان قرار زندگي مسالمت آميز

 

 

گذاشته ام  كه نه او مرتبا مرا دنبال كند 

 

 

و نه من از او فرار كنم سرانجام كه

 

 به هم خواهيم رسيد.......

...

زندگی "باغی" است...............

 

که با عشق "باقی" است ............

 

"مشغول دل" باش...نه "دلمشغول".

 

بیشتر "غصه های ما" از "قصه های خیالی ماست

 

پس بدان اگر"فرهاد" باشی... همه چیز "شیرین" است

 

.....

 لعنت به خیابان هایی که گربه ها

GetBC(84);

 تنها جایی که حجاب داشتم

      هنگام نماز خواندن بود

       گویا تنها کسی که به من

        محرم نبود خدا بود؟؟؟؟

 

 
 
 

شاید میان این همه نامردی، باید شیطان

 را بستایم که دروغ نگفت جهنم را به جان

 خرید اما تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد!

 

همنشین خوب ، بهتر از تنهایی است

وتنهایی بهتر از همنشین بد . . .

زندگی غمکده ای بیش نبود
سهم من جز غم وتشویش نبود
به کدام خاطره اش خوش باشم که کدام خاطره اش نیش نبود
.
.
کـاشــکـی تـَلـخـ ـی زنـدگــی…کـَــمـی اَلـکـل داشـتــ …
شـایـَد مـَســتـِمـان مـی کــَــرد و دَرد را نـمـی فـَهـمـیـدیــم …
.

سه شنبه 28 / 7برچسب:مطلب زیبا,عکس زیبا,مطلب عاشقانه,مطلب غمگین,عکس فانتزی, :: 11:33 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

معلمــ  برایــ  سفید بودنــ  برگــ  نقاشیــ امــ  تنبیهمــ  کرد

وهمهــ  بهــ  منــ  خندیدند

اما منــ  خداییـــ را کشیدهــ  بودمــ  کهــ  همهــ

میگفتند دیدنیــ  استــــــ

گاهی دلم میخواهد وقتی بغض میکنم خدا از آسمان به

 زمین بیایداشک هایم را پاک کند، دستانم را بگیرد و بگوید:

اینجاآدم ها اذیتت میکنند.....

                                 بیا برویم........

سه شنبه 28 / 7برچسب:مطلب زیبا,عکس زیبا,با موضوع خدا, :: 11:11 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

اس ام اس های خیانت به عشق

 خیانت واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ،
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد …

.

با عشق به من به من  خیانت کردی
دل دادم و تو رد امانت کردی
رفتی و چه آسوده ز من دل کندی
هر دو قلمت خورد اگر برگردی !! …

.

کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست
به خیانتکاری چون تو دیگر  هرگز اعتماد نخواهم کرد

.

هر که را دیدم  خیانت کرد و رفت
هر که با من بود یار من نبود
هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت
خود ندانستم از این غمها چه سود

.

دانه هایی از عشق کاشتم
و خوشه هایی از غم برداشتم
خیانت
تکرار
و رویش نفرت. …

.

هرچه ها میکنم
گرم نمیشود خاطرم
بوی تعفن  خیانت از دهانم میآید
هــــــــــا….
خاطر من و
خیال تو و
خیل  خیانت …

.

همیشه تاریکی کریه نیست !
آبروی نور را برده این  خیانت روشن.

.

خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ، خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد ، خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ، خیانت می تواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد . (شکسپیر)

.

ای نارفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر خیانتت را

.

نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ، به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ، نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ، به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ، نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم  تا ابد نشاندی ،

.

چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار خیانتش
همه وجودت له شده ….

.

حیران شده ی گریه ی پنهانی خویشم
آرامشی از لحظه ی طوفانی خویشم
پنهان شدی و فکر  خیانت به سرم زد
شرمنده ی این حالت شیطانی خویشم ..

.

اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد این اشتباه از اوست ، اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد این اشتباه از توست ! (شکسپیر)

.

کاش هرگز در محبت شک نبود ، تک سوار مهربانی تک نبود ، کاش بر لوحی که بر جان دل است ، واژه تلخ خیانت حک نبود .

.

بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند ، مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند

.

هر آنکه از رفاقت دم میزند / ولی ناخودآگاه از خیانت دم میزند .

.

بلرزید کوه ها از غم ، خیانت را رصد کردند / میان آسمان عشق به ماه من حسد کردند

بغرید رعد ها از خشم ، شهامت خرد شد ، پوسید / قیامت کرد زمین وقتی ، ستاره ماه را دید . . .

.

نفرین به تو که با زیباترین نقاب به چهره  دوست درامدی. نفرین بر آن مرامی که اینگونه  به اعتمادم خیانت کرد
نمیبخشمت

.

تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد …

از عاشقی تباهی

از زندگی مصیبت

از دوستی شکست و

از سادگی خیانت

.

مرا صد بار از خود برانی دوستت دارم ، به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم ، چه سود از مهر ورزیدن ، چه حاصل از وفا کردن ، مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 8:29 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

 

 

فال 12 ماه سال

در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 8:24 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

 

من همان دختری بودم

که در عمق نگاهت , غرق می شدم


من که لب هایم را به قیمت سیگار نکشیدنت میفروختم


حال امروز


قلبم را با ریه ام مشکی ست کرده ام

تا احساساتم نفس های آخرش را بکشد


تا هشت ریشتر لبخند هم دلم را نلرزاند


فردا

این قرص ها لعنتی هم بی تو , فاز محبت نمیدهند


و سهراب هر چقدرم چشم ها را بشوید


تو همیشه مرد میمانی


و من فاحشه ای با چشم های سفید


که هیچ لباسی به تنش نمی آید ...!

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 8:17 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین




آدمای دلتنگ...


وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن...


یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری...


یکم ثابت میشن...

یواش یواش چشماشون پر اشک میشه.

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 8:16 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

یه روزگار بد

یه دختر کور بود که پسری رو دوست داشت

پسره هم اونو خیلی دوست داشت بعد دختره میگه
 
اگه من بینا بودم اونوقت می فهمیدی که چقدر دوست دارم .

بعد ها  یکی پیدا میشه چشماشو می ده به دختره بعد
 
دختره که بینا میشه می بینه دوست پسرش کوره  

ترکش می کنه ولی پسره بهش می گه برو ولی خیلی
 
مراقب چشام باش

...

پرسيد به خاطر كي زنده هستي؟

با  اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش 
 
گفتم به خاطر هيچ كس. 
 
پرسيد پس به خاطر چه  زنده هستي؟

با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو"
 
 با يك بغض غمگين گفتم به خاطر هيچ چيز.
 
 ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟

در حاليكه اشك تو چشمانش جمع شده بود
 
 گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده است

...

می دونی چرا وقتی میخوای بری تو رویا چشمهات رو میبندی؟؟؟؟

وقتی میخوای گریه کنی چشمهات رو میبندی؟؟؟

وقتی میخوای خدارو صدا کنی چشمهات رو میبندی؟؟؟

وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمهات رو میبندی؟؟؟؟

چون قشنگ ترین لحظات این دنیا قابل دیدن نیستنن

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 8:10 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

گفتمش دل ميخري پرسيد چند ؟

گفتمش دل مال تو تنها بخند

خنده كردو دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل زدستش روي خاك افتاده بود

جاي پايش روي دل جا مانده بود

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 8:5 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

 

به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من


اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن


به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم


مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم


لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو


تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو


من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم


از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم


با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم


خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم


خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي


من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 8:1 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین





شیطان نیستم



فرشته هم نیستم


خدا هم نیستم


فقط دخترم


از نوع ساده اش


... حوا گونه فکر میکنم


فقط به خاطر یک " سیب " تا کجا باید تاوان داد ؟

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 7:56 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

من همان دخترک غم زده ی دیروزم


من همان کودک بی تاب برای بودن


که دلش رادراندوه به زنجیرکشید


وبه اندازه ی دل رنج کشید


وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 7:49 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین



خیال کن روزگارم......رو به راهه...!

خیال کن رفتی و دلم نمرده...!

خیال کن مهربون بودی وقلبم...

کنار تو ازت زخمی نخورده...!

خیال کن هیچی بین ما نبوده..

خیال کن خیلی ساده داری میری...

خیال کن بی خیاله بی خیالم...!

شاید اینجوری....ارامش بگیری...

گذشتی از من و ساکت نشستم...

گذشتی از من و دیدی که خستم...

تو یادت رفته که توی چه حالی...

کنارت بودم و زخمات و بستم....!

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 7:44 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین


دلتنگ که باشی ،

آدم دیگری می‌شوی

خشن‌تر.. عصبی‌تر.. کلافه‌ تر و تلخ‌ تر

و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری

همه اش را نگه میداری و دقیقا سر کسی خالی میکنی ،

که دلـتنگ اش هستی...
سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 7:38 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین




دلت تنگ یک نفر که باشد !


تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد ؛

و لحظه ای فراموشش کنی ،

فایده ندارد .... تو دلت تنگ است ،

دلت برای همان یک نفر تنگ است !

تا نیاید ... تا نباشد ....

هیچ چیز درست نمی شود ... !!!

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 7:36 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین




هرگـــز به دیگــران اجازه نده، قلـم خودخواهــی دست بگــیرند،


ســـرنوشت را ورق زننــد، خاطــراتت را پـاک کنند

و پایـانش بنویســند قســـــمت نبـــــــــود ...!!

سه شنبه 28 / 7برچسب:, :: 7:32 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

 

 

آن کــــس که درد عـــشق بداند

اشــــکی بر این ســـخن بفشاند :

این سان که ذره های دل بی قرار من،

سر در کمند عشق تو، جان در هـوای توست

شاید مــحال نیست که بعد از هزار سال

روزی غــــبار ما را، آشــــفته پوی باد؛

در دوردست دشتی از دیــــــده ها نهان

بر برگ ارغـوانی، پیچیده با خزان

یا پای جویـــباری، چون اشک ما روان

پهلوی یکــــــدگر بنشـــــاند!

مــا را به یکـــدگر برساند!

فریدون مشیری

دو شنبه 27 / 7برچسب:, :: 8:56 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین




در تاریکــــــــــــ تـرین و کورتـرین

                               نقطــــه ی ِ عشـــــــق

                                                                   گُـــــــــــــــم شــده بــودم

در سَـرابی که از احســــاس بـرای او ســـاخته بــودم

                                                                غوطـــــــــــــــــه وَر بــودم

آن قــــــدر که ســـــال ها گذشـــت

                               فصـــل ها آمدنــد و رفتنـــد

و لحظــــه ها سپــــــــــــــــری شـد

                                    بــی آن که لحظــــه ای یـــــــــــادی از خــــود کنم

عمـــرم گذشـــت ...

                          با ثانیــــــــــــــــــه هایی مملــو از تنهـــــایی و دلتنگـــــی

و یادگــــــــــــارش

چروکــــــــــــ هایی بـَـر پیشـــانی

                                        وزخـــــــــم هایی بَـر دل شـد

امــا...

نگـــاه عــــاشق تــو

همچــون فانـــوسی راه گشــــــــــایم شد ای تنهــا پنــــــــاه ِ دل هـــای ِ خستــه

تــویی که دســـــت های ِ مهربـــانت

                               شَفـــاعـت کـرد چشـــــــــــــــم های ِ دل ِ نـابینـــایم را

این رَهــــایی..

همچــون نخــی از ابریشـــم

دانـــــــــه های  ِ دل را بـرای هــمه شــب عاشقــــــــی با تـــو تسبیـــــــح کـرد

و مــن چـه خالصـــانه می ستـــایمت

                                           و چه عاشقــــانه احســــــــــــاست می کنـم

عشــــق ِ خـــدایی ات

چنــان پروانــــــــــــه وار بَـر جســم و روحــم می رقصــد

                                            که گویــی اینجـــا انتهــــــای ِ عشــق است

می خواهــم خورشیــــد شَـوَم

                     همـان خورشیــد آخـر شهریــــور

                     که نهــایت تلاشــش را بـرای گــــــرم کـردن زمیــن می کنـد

می خواهــم

خورشیــد ی شَـوَم بـرای دلـــــــم

                  دلــی که مـــدت هاست قنـدیــــل هایش

                                                  تابستـــان هایم را ســـَرد کــرده اسـت

صــدای ِ پــای ِ پـــاییز را

از انتهـــای ِ کوچــه ی ِ فصــــــــــل ها می شِنَــــوَم

شــاید آغــاز ِ پاییـــز

                   شروعــــی باشد بـرای زندگــــــی

                                           برای ِ عشـــــــــــــــــــــق

                                                          عشـــــق ی تمــــــــــــام وقـــت

بیــا پـــاییـز ...بیـــا ...

                          بیـا که بیـــــــــزارم از ایـن تابستـــان

بیا ...

شــاید خـــــــــدا خواســت

                و زیـر خــِش خِـش بــــرگ های ِ طلایـــی ات

اولیــن قــــــــــدم های ِ عاشقـــانه را

                                 بـرای عشقـی  برداشتــــــــم که

            جســـارت ِ خواستــن و بـــودن و مـــاندن و جنگیدن را داشتــه باشـد

بیـا که زیـن پـس

                    و بـا آغـــاز تـــو می خــواهـم

دَرد نوشتـــه هایم را عاشقــــانه هایی کنـــــم

                             که " تــــــــــــــــو" ی ِ بیـــت هایش

                                                دیگــر مخاطــب خـاص نــدارد

بیــــا ..

دو شنبه 27 / 7برچسب:, :: 8:48 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

یه نگاه به کفش های قشنگت کن دو عاشق ؛

 

 دو یار که بدون هم جایی نمیرن با هم خاکی  

 

میشن با هم میرن زیر بارون ؛

 

 اگه یکی فدا شد دیگری هم فدا میشه ؛

 

کاش آدمها از کفشاشون یاد میگرفتند رسم وفاداری و عشق رو

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

دختری به کوروش کبیر گفت :‌

 

من عاشق تو هستم ! کوروش گفت من لایق شما نیستم

 

لیاقت شما برادرم هست که از من زیباتر هست

 

 و اکنون در پشت سر شما ایستاده است  

 

دخترک به پشت سرش نگاه کرد اما کسی نبود ؛

 

 کوروش کبیر به او گفت اگر عاشق بودی

 

پشت سرت را نگاه نمیکردی
 
براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی ؟


رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی


حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی


چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی

.

شنبه 25 / 7برچسب:, :: 11:30 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

 

www.parsnaz.ir  عکس های غمگین از لحظات تنهایی

مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...

مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه

مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه

مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه

مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....

زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے

سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :

خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد

شنبه 25 / 7برچسب:, :: 11:24 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

همیشه بهم میگفت زندگیمی....

 

وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟

 

گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

دیدمش ... تنم لرزید دلم خواست محو تماشایش باشم ؛

 

دلم خواست تا آخر عمر به او خیره باشم دلم خواست ...

 

 اما این شرم نگذاشت ؛ چون بنفشه ای سر به زیر افکندم ؛

 

 به زمین خیره شدم و او به آرامی از کنارم گذر کرد ؛

 

 با خطی از عطر دورم حصار کشید این دلخواه ترین اسارتی است ؛

 

 که عادلانه ترین حکمش حبس ابد من است

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

به سلامتی اون دختری که سردی دستاشو با گرمای بخاری ماشین

 

یه بچه پولدار عوض نمیکنه به سلامتی اون پسری

 

 که وقتی یه دختر ناز خوشگل تو خیابون می بینه

 

 سرش رو بندازه پایین بگه هر چی هم

 

که باشی انگشت کوچیک یه عشق

 

خودم نمیشی....

 

شنبه 25 / 7برچسب:, :: 11:15 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

سختـــه اسمش رو از گوشیت پاک کنی

سختــهsms هاشو پاک کنی..

اما خیلی سختــــــ تره

هر وقتsms میاد اولیـــن نفر اون بیاد تو ذهنت!!!

شنبه 25 / 7برچسب:, :: 11:10 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین



چه زیبا حرف میزنی ؟ تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن

 

 

از زاویه تو … آها دیدم

 

 

از زاویه ی تو چه تنگ است کنارهم نشستن دوضلع من وتو

 

شنبه 25 / 7برچسب:, :: 11:6 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

پنج شنبه 23 / 7برچسب:, :: 12:11 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین

عکس عید قربان

پنج شنبه 23 / 7برچسب:, :: 11:46 قبل از ظهر :: نويسنده : حسین

شوخ طبعي يک رزمنده ايراني تا لحظه آخر !!!
 
مصاحبه گر :
 
ترکش خمپاره پيشونيش رو چاک داده بود 
روي زمين افتاد و زمزمه ميکرد دوربين

رو برداشتم و رفتم بالاي سرش داشت اخرين نفساشو ميزد ازش پرسيدم اين

لحظات اخر چه حرفي براي مردم داري با لبخند گفت:از مردم کشورم ميخوام وقتي

براي خط کمپوت ميفرستن،عکس روي کمپوت ها رو نکنن گفتم داره ضبط ميشه

برادر يه حرف بهتري بگو با همون طنازي گفت..اخه نميدوني سه بار بهم رب گوجه

افتاده.  از خاطرات يک رزمنده

 

یک شنبه 19 / 7برچسب:, :: 11:33 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

کمي عوض شدم؛

ديريست از خداحافظي ها غمگين نميشوم؛

به کسي تکيه نميکنم .؛

                                               از کسي انتظار محبت ندارم؛

خودم بوسه ميزنم بر دستانم ؛

سر به زانو هايم ميگذارم و سنگ صبور خودم ميشوم...

چقدر بزرگ شدم يک شبه !!!

یک شنبه 19 / 7برچسب:, :: 11:32 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

 

فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه!

خشكم زد. گفتم دخترم اين چه دعاييه؟

گفت:آخه بابام موجيه!

گفتم خوب انشاالله خوب ميشه، چرادعاكنم شهيد بشه؟

آخه هروقت موج ميگيردش و حال خودشو نميفهمه شروع ميكنه منو

و مادر و برادر رو كتك ميزنه! ، امامشكل ما اين نيست!

گفتم: دخترم پس مشكل چيه؟

گفت: بعداينكه حالش خوب ميشه ومتوجه ميشه چه كاري كرده.شروع

ميكنه دست و پاهاي همهمون را ماچ ميكنه و معذرت خواهي ميكنه.

حاجي ما طاقت نداريم شرمندگي پدرمون را ببينيم.

حاجي دعاكنيد پدرم شهيد بشه

 

یک شنبه 19 / 7برچسب:, :: 11:28 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

من ، تو : ما

یادت هست ؟

تمام شد 

حالا : تو ، او : شما

من هم به سلامت . . .

 

فراموشم نکن 

شايد سالها بعد،در گذرخيابانها از کنار هم بگويي آن غريبه چقدر شبيه

خاطراتم بود …

یک شنبه 19 / 7برچسب:, :: 11:26 بعد از ظهر :: نويسنده : حسین

درباره وبلاگ

❤ سـر بـهـ هـوا نـیـستــــمـ امـــــا همیشـــــهـ چشــــمـ بهـ آسـمـانـــ دارمـ حـالــ عجیبـــی سـتـــ دیـدنـــ ِ هـمـانـــ آسـمـانـــ کـهـ ... شـــاید "تـــو" ... دقـایـقـیـ پـیـشـ بـهـ آنـــ نـگـاهـ کـــرده‌ایـــ... ❤ _______________________________ ❤ جـوری در آغـوشـتـــ مـــــے‌خـوابـمـــ کهـ خـدا پـیـدایـمـــ نـکـنـد! خـیـال کـنـد! اشـتـبـاهـیـــ بـهـ تـــو دوتـا روحـــ دادهـ اسـتـــ...! ❤ _______________________________ ❤ در آغوشَــم کــ‌ه مـــــے‌گـیــری آنـــقــــ‌‌در آرام مــــے‌شــــوم که فـَـرامــوش مـــے‌کــــنـم بـایـد نَفـَـــس بــکـشـــم... ❤ _______________________________ ❤ كـــاشـــ بـــودیـــ... خـوبـــ بـهـ چـشـمـهـایـتـــ نـگـاهـ مـیـکـردم...از نـزدیـکـــ! دسـتـانـتـــ را مــیـگـرفـتـمـــ! آنـقـدر نـزدیـکـمـــ بـودیـــ کـهـ گـرمایـــ نـفـســـ هـایـتـــ را حـــســـ مـیـکـردمـــ! خــوبـــ عـطـرتـــ را بـــو مـیـکـشـیـدمـــ! مـوقـعـ بـوسـیـدنـــ از تـهـ دلـــ مـیـبـوسـیـدمـتـــ... از تـهـ دلـــ مـیـبـوسـیـدمـتـــ... از تـهـ دلـــ لـمـسـتـــ مـیـکـردمـــ! از تـهـ دلـــ نـگـاهـتـــ مـیـکـردمـــ... از تـهـ دلـــ صـدایـتـــ مـیـکـردمـــ! از تـمـامـــ لـحـظاتـــ بـا هـمـ بـودنـــ نـهـایـتـــ اسـتـفـادهـ را مـیـکـردمـــ! كـــاشـــ بـــودیـــ... ❤ _______________________________ ❤ دلـمـــ پـرواز مـیـخـواهـد دلـمـــ بـا تـــو پـریـدنـــ در هـوایـــ بـاز مـیـخـواهـد دلـمـــ آواز مـیـخـواهـد دلـمـــ از تـــو سـرودنـــ بـا صـدایـــ سـاز مـیـخـواهـد دلـمـــ بـیـــ رنـگـــ و بـیـــ روح اسـتـــ دلـمـــ نـقـاشـیـــ یـکـــ قـلـبـــ پـر احـسـاســـ مـیـخـواهـد ❤ _______________________________ ❤ خـداحـافـظـیـــ کـردهـ امـــ مـــنـــ بـا تـمـامـــ روزهـایـــ بـیـــ خـاطرهـ امـــ دور مـیـریـزمـشـانـــ یـکـیـــ یـکـیـــ ... و امــروز سـلامـــ مـیـکـنـمـــ بـهـ تـمـامـــ روزهـایـــ خـوبـیـــ کـهـ پـیـشـــ رو دارمـــ مـــنـــ ایـمـانـــ دارمـــ بـهـ پــرواز دوبــارهـ آنـــ هـمـــ در هـوایـــ تــــو ... ❤ _______________________________
موضوعات
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 1251
بازدید کل : 53273
تعداد مطالب : 392
تعداد نظرات : 94
تعداد آنلاین : 1



كد موسيقي براي وبلاگ


حسین جمالی

Google Pagerank Checker Yahoo Status by RoozGozar.com

كد تعیین وضعیت یاهو

ابزار وبلاگ

دریافت کد حرکت ستاره چت روم

استخاره با قرآن
استخاره با قرآن


Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر


آیکُن های اِمیلی

آیکُن های اِمیلی

آیکُن های اِمیلی

آیکُن های اِمیلی

تماس با ما

کد موس ستاره و قلب